{{item.fa_name}}
جستوجوی دقیق برای معنی بهم ریختن، سر در واژهنامه ترجمیک
زمان جستجو: ۰.۰۰۱ هزارم ثانیه
درباره واژهنامه ترجمیک
۱ 
۰[توسط کاربر]
[... عمومی ...]
قاطی پاتی شدن
معنی بهم ریختن، سرهمبندی کردن، قاطی پاتی کردن, معنی بهم ریختن، سرهمبندی کردن، قاطی پاتی کردن, معنی fik cdoتj، scikfjbd lcbj، rاzd /hd lcbj, معنی اصطلاح بهم ریختن، سرهمبندی کردن، قاطی پاتی کردن, معادل بهم ریختن، سرهمبندی کردن، قاطی پاتی کردن, بهم ریختن، سرهمبندی کردن، قاطی پاتی کردن چی میشه؟, بهم ریختن، سرهمبندی کردن، قاطی پاتی کردن یعنی چی؟, بهم ریختن، سرهمبندی کردن، قاطی پاتی کردن synonym, بهم ریختن، سرهمبندی کردن، قاطی پاتی کردن definition,
معنی observing, ترجمه observing به فارسی, معنی wrackful, ترجمه wrackful به فارسی, معنی assuming the name, ترجمه assuming the name به فارسی, معنی Being Disadvantaged, ترجمه Being Disadvantaged به فارسی,
ترجمه مقاله فارسی به انگلیسی،
ترجمه مقالات انگلیسی